پيام
+
روستا...
بازي هاي توي كوچه و تو خاكا
باروني كه به خونه كاه گلي مون ميخورد و بوي اون
دستاي كوچيكمون كه كمك دستهاي بابام ميشد و تند تند كارهايي كه بابام ميگفت رو انجام ميداديم تا بابا بيشتر تحويلمون بگيره
كمك دستِ بابام تو كشاورزي(نخود و لوبيا، خيار،گندم، سيب زميني. من تجربه كمك تو اين زمينه ها رو دارم :) )
بازي با بره ها و بزغاله ها و شيطنت
چقدر خوشمزه بود نان و ماست آفتاب خورده مون تو صحرا

عليرضااحساني نيا
94/3/6
حرف امروز من
تا زانو توي آب خنك ميرفتيم و به بهانه كمك تو آبياري، خودمون بازي ميكرديم
*دلتنگتم روستاي كوچك من...*
دانش آموز پويا
@};-
حرف امروز من
ممنون جناب پويا@};-
«خنده بازار»
عکسه واقعا زيباست. ممنون
عقيل صالح
تصميم دارم اگه عمري باقي بود يه خونه تو يه روستاي قديمي بگيرم.
حرف امروز من
ممنون جناب خنده بازار/ مزه اش هنوز زير زبانم است. ممنون خانم مكاشفه مسيح/ جناب عقيل ان شاالله. روستا از هر نظر عاليه
Elahe
آخي چقد قشنگ نوشتي ^_^ ... بازي با بزغاله ها :دي آببازي....
Elahe
چه خاطرات خوبي ...
حرف امروز من
ممنون. آره حسابي بازي بود وو البته كار. بعضي وقتا گله ميبردن منم ميرفتم. واي چقد بزغاله ها شيطوني ميكردن فقط بايد مواظب بوديم اونا جدا نشن
Elahe
بزغاله ، بچه ي کدوم حيوونه؟
حرف امروز من
وا:-/
Elahe
بچه ي بزِ ؟ آره ديگه ، چه سواليه ، خخخخ
حرف امروز من
آره ديگه:-/