+
تو میروی زیارت و مردم میان شهر
از یک فرشته توی حرم حرف میزنند
+
گاهی از دور... گاهی از نزدیک
حرکات تو مثل شاپرک است
وقت آتش گرفتن از گرما
خنده ات مثل بستنی خنک است
خنده های توام شبیه خودت
مثل یخ در بهشت... دلچسبند
داستان های کودکانه ما
گرچه تکراری اند... می چسبند
+
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم، کافیست
+
شکلاتی لیسیده میشود بر زبانم
ترش
با طعم آلبالو
و تو نیستی
در این طعم مهربانی همراهم باشی
جایت سبز...
+
در روز اربعین همه ما را شناختند
با نام مستعار «زیارت نرفته ها»
»
+
و زندگی . . .
همیشه جاری . . .
همیشه جاریست!
در سلول های طبیعت
در قلب زمین خاکی
زندگی آمیخته ای از خاطره هاست!!