دست از لجبازی بردارید، آمریکا بزرگترین کشور هست و خواهد بود!!
آیا هنگام آن فرا نرسیده است که سینمای ایران، ابرمردهایی که حضرت خمینی به جهان عرضه کرده را بر پردههای سینمای جهان، نمایش دهد؟
فیلم با صحبتهای گوینده تلویزیون آمریکا شروع میشود:
تا چهار ثانیه دیگه میریم روی خط؛ چهار، سه، دو، یک…
مجری برنامه نواک روی آنتن می رود و میگوید:[ "قبلا بهتون گفته بودم که بدترین محله ها هم توی آمریکا، میتونه عاری از خطر و امن باشه! حالا اگه بهتون بگم که این قضیه میتونه بدون به خطر انداختن زندگی افراد و حتی جان یک مامور پلیس انجام بشه چی؟ خب من از کجا خبر دارم؟ به خاطر اینکه همین واقعه داره تو تمام کشورهای دنیا انجام میشه...."
سپس ارتباط مستقیم با اتاق جنگ پنتاگون گرفته می شود و ربوتهایی را نمایش می دهند که ادعا می شود توسط آمریکا و برای برقراری صلح و آزادی در دنیای خارج ساخته شده. پس از آن، عملیات ارتش آمریکا در خیابان های تهران، به طور مستقیم توسط یک خبرنگار نظامی نمایش داده می شود. کِلی پرکینز "عملیات آزادی تهران" را گزارش می دهد.
این سکانس ابتدایی فیلم ضد ایرانی ربوکاپ است که در سال جاری (2014) در آمریکا ساخته شده.
سکانس بعدی فضای داخل ایران را نمایش می دهد:
روی دیوارها پوسترهای آرم سپاه پاسداران به چشم می خورد که برخی از آنها پاره شده اند. خبرنگار زن، در حال دادن گزارش از "عملیات آزادی تهران" است.
کنار خیابان زنان و مردان و کودکان ایرانی دستهای خود را به علامت تسلیم بالا برده اند و سربازان ارتش آمریکا به همراه ربوتها در حال بازرسی بدنی آنها هستند.
سپس نمایی چرک آلود و عقب افتاده از تهران، که گویا برج میلاد در آن تنها نماد توسعه یافتگی تهران می باشد، به نمایش گذاشته می شود که آسمان آن، تحت سیطره و تصرف جنگنده های مدرن آمریکایی هستند.
در سکانس بعدی، خانه یکی از فرماندهان سپاه به نام آرش (که میثم معتضدی نقش او را بازی می کند)، نشان داده می شود که همسرش به نام سایه،(با بازی خانم مرجان نشاط) در حالیکه دو دختر کوچکش را بغل گرفته، به زبان فارسی در حال اصرار و ممانعت از انجام عملیات است. آرش (که شباهت خاصی به بازیگر نقش یوسف پیامبر دارد) و چند پاسدار دیگر به بدن خود مواد منفجره بسته اند و آماده عملیات استشهادی هستند. آرش، تاکید می کند که "برام مهم نیست کسی رو بکشید یا نه، فهمیدید؟ برام مهم اینه که وقتی کشته میشید توی تلویزیون ببیننتون".
این گفتگوی آرش، قصد داردکه، تظاهر و فریب و نمایشی بودن شهادت را توسط پاسداران سپاه، به مخاطب القا کند. عملیات شروع می شود. آرش دوباره تاکید می کند که "حرکت نکین تا من نگفتم. می خوام مطمئن بشم دارن ضبط می کنن." آنها به ناگاه به ربوتها حمله می کنند و در کمتر از یک دقیقه کشته می شوند. پسر آرش به نام نوید (با بازی نورین گولامگاس) که صحنه کشته شدن پدر و یارانش را از قاب پنجره خانه تماشا کرده، دست به چاقویی می برد و دن کیشوت وار به غول های آهنی آمریکا حمله می کند و توسط اولین ربوت گلوله باران می شود. عاقبت سایه و دو دخترش در خانه، تنها می مانند.
روال داستان به صورت کاملا غیر مرتبط با بخش ابتدایی فیلم، بر اساس همان سناریوی پیشین پلیس آهنی، با فداکاری های افسر پلیس الکس مورفی و سپس کشته شدن و تبدیلش به ربوت ادامه می یابد تا آنکه در سکانس پایانی فیلم دوباره همان مجری روی صحنه می رود و در بیانیه ای محکم، در حالیکه پرچم آمریکا و نمایی از آمریکای شمالی در شب در پشت او قرار دارد، رو به دوربین (که حکایت از صحبت او با مخاطب ایرانی دارد) اعلام می کند که، "به تو میگم من، دست از لجبازی بردار! آمریکا الان، و همیشه به عنوان بزرگترین کشور روی کره زمین خواهد بود."
همانطور که دیدیم، هالیوود رویاهای کودکانه آمریکا (از جمله رویای تصرف به تهران و رویای قدرت ابدی) را به مدد تکنولوژی سینمایی خود به تصویر کشیده و در جهان عرضه می نماید. و از سویی دیگر، این فیلم همراه با فیلم ضد ایرانی 300 و چند فیلم سینمایی دیگر، که در فرصتی دیگر به آنها نیز خواهیم پرداخت، اکران گردید. این امر، نشان می دهد که ماراتن فیلمهای ضد ایرانی، خط پایان ندارد.
آیا هنگام آن فرا نرسیده است که سینمای ایران، ابرمردهایی که حضرت خمینی به جهان عرضه کرده را بر پردههای سینمای جهان، نمایش دهد؟
منبع: مشرق
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دوستان